سلام به تمام دوستان پرانرژی
با آرزوی بهترینها برای تک تکتان و هر آنچه خدای رئوفم برایتان مقدر کرده است….
با وجود صبحی که برا چند ثانیه آزرده خاطر شدم؛ در چند ثانیه بر خشمم غلبه کردم و یادم آمد جایی که خشم و گله است خداوند حضور ندارد….سکوت کردم.
تصمیم گرفتم از این چهار دیواری بزنم بیرون؛ کوله پشتیمو بستمو عازم رفتن به کوه شدم و باید چند ساعتی و تنها میگرروندم تا به آرامش برسم….
در بالاترین ارتفاع نشستم و چشمانم رابستم تا خدای خوبم رابا همه ی وجود احساس کنم و از او کمک بخوام تا تاب رنجشها را برایم چندین برابر کند…
صدای جوی آب که از دل کوه به پایین سرازیر میشد؛ بهم گف زندگی در حال حرکته تاب بیار این نیز میگذرد…
نسیم سردی که صورتمو نوازش میکرد بهم گف تمام سردی ها و سختیهای زندگی قشنگ ترین موهبت خداوند است و روح و شخصیتت را میسازد…
چوپانی که با آوازی دلنشین گله شو هدایت میکرد بهم گف خداوند هدایتگر توست به صدایش گوش کن….
صدای زنان و مردانی که کوه و به سختی بالا میرفتن و از هر گوشه گیاهان طبیعی و با عشق میچیدن بهم گف برای دیدن نور باید جنگید و ناایست و متصل به حریان هستی حرکت کن….
رقص باد مابین تمام بوته ها بهم گف رنجشها تو راخم و راست میکنن تاب بیار ….
دیدن برف رو کوهها بهم گف روح تو از جنس خداوند است و تو زیبا و سپیدی و میتوانی به بالاترین درجات برسی…
روییدن پونه های خوشبو که با عشق تو جریان حرکت آب میرقصیدن بهم گف خلاف حرکت جریان زندگی نمیتوانی تاب بیاوری و میشکنی پس گامهایت را موافق جریان هستی بگذار تا وجودت از نور خداوند سیراب شود…
تره های کوهی که با پیچیشی دلنواز تن خود را از میان خارها به بیرون کشیده بودن بهم گف انسانهایی که رفتار و گفتارشان برایت رنجش آور است؛ مربیان ساخت شخصیتت هستن و تو باید در مقابلشان شکرگذار باشی چون وجودشان موهبتی از جانب خداوند است…
پرموسیرهایی که عظمت و ابهت خود را به رخ بوته ها میکشیدن بهم گف خداوند قدرت و عظمت و لطفش در قبال تمام مخلوقاتش از همه بیشتر است و هیچ کس به تو آسیب نمیزند….
موسیرهایی که وجود خود را زیر خاک ها پنهان کرده بودن بهم گف تنها نور و دستان خداوند در تاریک ترین لحظات زندگیت همراه توست ؛ تنها به او تکیه کن….
پاهای خستمو فرو کردم داخل آب تا توانی برای حرکت پیدا کنم …. حرکت اب در میان انگشتانم بهم گف گذر عمر مانند منم است قدر ثانیه ثانیه های عمرت رابدان و تنها عشق را به عزیزانت تقدیم کن ….
جاده های پر پیج و خم که راه دسترسی به این زیبایی طبیعت و سخت کرده بود بهم گف زندگی جاده ای پر پیچ و خم است گله نکن ؛ غر نزن…
دست اندازها و پرتگاههایی که در بعضی قسمتها بهخاطر اب شدن برفها گل آلود شده بود و کنترل فرمون و ازم میگرفت بهم گف زندگی مانند نوار قلب است ؛ اگر صاف باشد حکمش مرگ است ؛ با بالا و پایین شدنش بوی زندگی می آید و در پرتگاههای زندگی تمام وجودت را به او بسپر تا با خیال راحت به مقصد برسی…
وقتی به جاده آسفالت رسیدم و نفسی که از ترس مسیر تو سینم حبس شده بود و رها کردم بهم گف به مقصد میرسی وقتی تنها او را در وجودت حس کنی و تنها به او توکل کنی….
چراغ روشن بنزینم که تن خسته ی ماشین خوشگلمو تا رسیدن به اولین ده و جایگاه سوخت همراهی کرد بهم گف ذکر خداوند و انجام فعالیتت تو کلوپ حتی با یک جمله تو را به مقصد میرساند و وسط راه گمراه نمیشوی …و در نهایت سیراب میشوی از ثروتی که خداوند برایت مقدر کرده است….
غروبی که تمام عظمت و زیباییهایش را در خواب فرو برد بهم گف شکر گذار ثانیه ثانیه های زندگیت باش ومحکم تمارین استادت راانجام بده تا انتهای روز با لبخند سر به رو بالشت بگذاری حتی اگر امروز تنها فرصت زنده بودنت باشد….
روستای کوهرنگ واقعا بهشتی وصف نشدنیست…
خدای مهربانم دوستت دارم
و هر ثانیه شکرگذارتم بابت استاد خوبم و دوستانی که انرژی و حال خوبشان را به من میدهند …

سلام به هم دوره ای ها واریزی امروز 1200 بود و شکر گذارم
خدایا شکرت بابت اینکه بهم سلامتی و اسایش داده ای شکرت که خانواده ام سالم هست شکرت که بهم روزی و نعمت میرسونه شکرت خدایا

خداوندا ای رفیق روزهای تنهایی ام سپاسگزارم ازت
بابت تمام اتفاقات خوبی که در زندگی برایم رقم زدی.
خدايا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

سلام وقت بخیر
خداروشکر روز به روز دارم به عادت های خوبم اضافه میکنم
ازاستاد محمدی بسیار سپاسگزارم 🙏