درود و صبح بخیر خدمت همه دوستان نخبه انشالا یک روز بسیار عالی رو شروع کنیم و بیشتر بتونیم اگاهیها رو درک و عمل کنیم
ما هرروز با با باز کردن چشمامون و بیدار شدن از خواب نعمت زیستن رو از خداوند بزرگ دریافت میکنیم و در طول روز در حال دریافت هزاران نعمت هستیم که چون هر روز در اختیاره برامون روتین و عادی شده ، خداوند رو برای داشتن این همه نعمت و ثروت و فراوانی سپاسگذار هستم .

سلام و شب بخیر یا صبح بخیر ساعت 4/12صبحه!
با شروع گام یک حالم روز به روز بهتر میشد و چه معجزه ای بزرگتر ازین با شروع گام یک یه واحد از دو واحد اپارتمان وراثتی که نزدیک یکسال بود فروش نمیرفت فروخته شد و اینم یه معجزه ی دیگه هر چند کل مبلغ دریافتی به حساب خواهر بزرگم واریز شده و هنوز مبلغی به حساب من واریز نشده ! یه مشکلی این وسط پیش اومده و این که پدر خدا بیامرزم یک سوم اینها رو به مادرم بخشید و بعدم به من و مادرم گفت که شما باهم زندگی میکنید و به منم گفت تو و مادرت که هیچ وقت از هم جدا نمی شید و مادر تم که هیچ وقت تورو ول نمی کنه پس اینجوری هم مادرت تنها نیست هم تو و زن و بچه ت یه خونه دارید بعد از صد و بیست سالم که زبانم لال مادرت از دنیا رفت این سهم مال تو همه اینها رو در حضور مادرم گفت بعدم به من گفت حواست باشه اون موقع دیگه من نیستم مواظب باش خواهر ات ببخشید این کلمه رو به بکار میبرم …خرت نکنن و سرت کلاه ندارن و حقتو ندن و بخورن ! مادرمم در جواب پدرم گفت نمیخواد نگران باشی خواهر اش جو نشون واسه این در می ره و حقشو نمی‌خورن … خلاصه اینکه سه روز پیش خواهرم زنگ زد بهم و گفت موافقی خونه ای که با سهم مامان میخوایم براش بخریمو به نام دو تا از خواهرا کنیم که مامانو که سخت براش دفتر خونه رفتن و انجام کارهای اداری دیگه اینطرف و اونطرف نبریم و بین خودمون هم می‌نویسیم و امضا میکنیم و سهم هر کدومو مشخص میکنیم !! اولش نمیدونستم چی باید بگم و تعجب کردم آخه ینی چی!؟ چرا به اسم خواهرام باشه چیزی که مال من و مادرمه و بعد از مادرمم باید مال من باشه ! بعدم فهمیدم که خواهرایی که به قول مادرم مثلا جو نشون واسه من در می ره میخوان خودشونو تو چیزی که پدرم به مادرم و بعد از اون به من بخشیده شریک کنن و منکر این حق هستن مادرمم از ترس خواهرام کلا زده زیر همه چی و میگه من اصلا یادم نمیاد بابات این حرفو زده باشه !!! خواهرم که میگفت حتما خواب دیدی و کلا منکر شد !
شاید باورنکنید ولی همین چند جلسه ای که تو کلاسهای استاد مهربون شرکت کردم خیلی آروم شدم برام جالبه که همه ی این اتفاقا باهم همزمان شدن !! منم گفتم مگه مامان خودش نام و نشون نداره که به اسم شخص دیگه ای خونه بخریم و اینکه این خونه مال مامان و بعدم مال منه و حالا که نمیخواید چیزی که بابام بهم بخشیده و داده رو بهم بدید من کلا ازون هیچی نمیخوام یا همه ش ماله من و مادرمه یا کلش مال شما من واگذار میکنم و تمام.
بعدم خیلی راحت بودم با اینکه مبلغ زیادی هست ولی میدونستم خدا حواسش بهم هست و اگه خورده هم بشه خواست خدای و حتما بهتر و آبرودار تر برام درنظر گرفته…
دوباره دیروز خواهرم پیام داد و همون حرفا رو زد و اینکه من چشمم دنبال حق اوناس و زیاده خواهم و چه برتری دارم که باید مال من تنها باشه و ازین حرفا و سعی میکرد به قول بابام خ ر م کنه …
منم دوباره گفتم همه ش مال شما من اصلا نمیخوام من واگذار کردم به خدا اگه فکر میکنید حق با شماس بخورید و تمام اگرم حق با منه که بهم بدید چرا هی بحث میکنی من برای آرامشم بیشتر ازینا ارزش قایلم همه ش مال شما ادامه نده لطفا…
امروز دوباره پیام داد و حرفای نامربوط زدو گفت تو نه خواهر میشناسی نه مادر و سعی کرد با احساساتم بازی کنه و شخصیتمو تخریب کنه که کوتاه بیام منم گفتم من ازین مال گذشتم و واگذار کردم چرا دست از سرم بر نمی داری چرا هی هر روز سعی میکنی آرامشمو به هم بزنی خب مگه نمی گی من دروغ میگم و خواب دیدم و زیاده خواهم و ازین حرفا… اولا امکان نداره همون موقع که بابام این کارو کرد مامان به شماها نگفته باشه و شماها ازین داستان خبر دارید منتهی الان زدید زیرش و به قول بابام میخواید حق مو بخورید مامانم از ترس شماها کلا زده زیر همه چی! خب بخورید دیگه چرا می‌ترسید چرا هی ادامه میدی…
قرار بذار میام مامان دست رو قرآن بذاره که من دروغ میگم باهم بریم دفتر خونه مینویسم و امضا میکنم که هیچ سهم و حقی ندارم همه ش مال شما و دیگه جواب نداد و ساکت شد ولی الان میبینم موفق شده و آرامشمو که یکی دو هفته بود با حضور در گام اول به دست آورده بودم و گرفته و پاک بهم ریختم تو دلم خالی شده و … نمیدونم چیکار کنم خدای بزرگ خدای مهربون خدایی که همه چی از توعه و صاحب همه ی دنیایی خدایی که بی خواست تو برگی از یه درخت نمیمونه کمکم کن ارومم کن منو به حال خودم رها نکن من غیراز تو هیچ کسیو ندارم تنهام نذار راهنماییم کن راه درستو نشونم بده نذار به بیراهه برم نذار کس برو اشتباه برم ای خدایی که رحمن و رحیمی ای که دست تو بالاترین دستهاست .