خدا رو شکر میکنم که مرا در مسیر اگاهی قرار داد که جواب سوالی که چرا پولدار نشدم رو بگیرم حالا کع به حرف های استاد محمدی فکر میکنم میبینم من همیشه این جواب هارو در خودم داشتم ولی شدت افکار اونقدر زیاد بود که متوجه نمی شدم خدا همیشه و هر لحظه می خواست با اتفاقات و اشخاص بع من بفهمونه خدا وند هم از رگ گردن به ما نزدیک تره خداوند من ازش در خواست کردم مسیر روشن برای من باز کنه و این شد که استاد محمدی رو به من معرفی کرد و الان با تموم کردن گام نهم تا اینجا تغییرات د رخودم و اطرافیانم می بینم و خداوند رو از درون حس میکنم خداوند خیلی دوست دارد من این مسیر رو با موفقیت طی کنم خودش منو تا اینجا اورده بقیه راه هم میبره با تغییر سبک زندگی تا به ارامش و ثروت برسم با تشکر از استاد محمدی استاد راهنمای من

هزاران درود خدمت جانان گرانقدر
امروز بعد اتمام گام اول ، همین که تو مسیر قرار گرفتم و تشعشعات درونیم تغییر کرد ، اول صاحب مغازه آمد برای اجاره برج ٤ ، منم تو حسابم کم داشتم ،اول خیلی نگران شدم و سطح انرژیم آمد پایین که چرا قبل گفتنش من واریز نکردم ، بعد به خودم آمدم که کجاها اشتباه رفتم و پیش رفتم و گوشزد کردم خودم رو که نباید تو دام این عادتهای مخرب بیوفتم که زمان رو براحتی از دست بدم ، بعدش یکی از دوستام مبلغی بهم بدهکار بود ازش خواستم اون واریز کرد به حسابم ، یه مشتریم که فیلتر براش تعویض کرده بودم ماه پیش، آمد حسابشو پرداخت کرد و تا عصر مبلغ اجاره جور میشه و پرداخت میکنم

خداجونم دوستت دارم خیلی زیاد

درود و عرض ادب ، خدمت خدا جونم ، امیر آقای عزیزم و تیم پشتیبانی گرانقدرشون
(( شکر قدرت قدرتت افزون کند
جبر نعمت از کفت بیرون کند))
زندگیم پر از چالش بود و هست ، یا خودم رو سرزنش و نفرین میکردم یا دیگران رو ، یا دست به یغه با خدا میشدم
خیلی وقتها باتوجه به شرایط بد مالی که توش قرار داشتم خدا رو بازخواست میکردم که چرا بهم توجه نداری ، نکنه میخوای با دست تنگی منو بسنجی؟؟
به هر حال پارسال با دوره رایگان امیر آقا جان آشنا شدم و با چه ترس و دلهره ایی این دوره رو گرفتم ، حالا که دوره گام اول رو گذروندم ، زندگیم رو میبینم بشدت شکرگذار خداوندم که منو هیچگاه و در هیچ شرایطی تنها نزاشته و نمیزاره و معجزات بیکرانش رو میبینم ، فقط کافیه یه مقدار دل بدی بهش هزاران برابر اون دل میده بهت ، چقدر تو نازی ، چقد مشتی و گلی خدا جونم ، بدجوری میخوامت

سلام دوستان وقت همگی بخیر و شادی خدارو شکر در این چند روز تصمیم های درستی گرفتم وشهامت انجام تصمیم هستیم را نیز داشتم بدون هیچ استرسی دخترم را برای آزمون به یک مدرسه در شهر دیگری بردم وآوردم بعد از آزمون برایش کلی خرید کردم خدارو شکر در تصمیمات دخترم درست راهنمایش کردم و اینکه توانستم با کمک همسرم مشکل یک زوج رو حل کنم وخدا رو هزاران مرتبه شکر دخترم که افسردگی داره و دنبال بهانه برای گریه کردن بود را آرام کنم وخدا رو شکر می توانم کلیپ های دوره را با کیفیت تماشا کنم

سلام به همه دوستان من امروز یکو پانصد طلبمو از یکی از صابکارا قراره بگیرم و خوشحالم.وحال پدرم هم خیلی بد بود اولش ترسیدم اما بعد رها کردم و سپردم به خدا گفتم اگه قراره خدا پدرمو شفا بده میده نگرانی من بیمورده و کنترل نکردمو کنترل این موضوع رو سپردم دست خدا. الان حالش بهتره و اینم معجزه امروز که من با چشام دیدم.خدایا خیلی دوستت دارم.و دوستمم اومد به عیادتم و منو خیلی خوشحال کرد.و الان خیلی خوبم و با انرژی زیاد بعد از یه خواب کوچولو میرم به تمارینم میرسم.بازم خدایا شکرت و من عاشقتم.

سلام دوستان عزیز و همدوره ام.روزتون بخیر.همونطور که اعتماد کردم به خداوند اتفاق رخ داد و اعلام نیاز برای اون کاری که رزومه فرستاده بودم اعلام شد و یکسری آموزشات مختصر داره که طی یکی دو روز میبینم و قرارداد کاری برام فرستاده میشه و خدا رو شکر که به این کار خیلی علاقه داشتم و دارم که خداوند این مسیر رو سر راهم گذاشت.من به شغل اصلی خودم علاقمند هستم ولی این شغل جدید خودم رو بیشتر دوست دارم.داشتم جلسات نخبگان ۱ رو مرور میکردم و رسیدم به فصل ۲ که استاد میگفت که من در دانشگاه شریف تحصیل کردم و جزو نخبگان بودم ولی سرنوشت به جای دیگه هدایتش کرد و الان در این مقام و جایگاه هستند.باید بگم من هم در خارج از کشور در رشته تحصیلی پزشکی تحصیل کردم و جزو نخبگان و شاگردان ممتاز بودم و یکی از کسانی بودم که بخاطر چند نفر از دانشجویان مثل من همه میگفتند هوش ایرانی ها خیلی بالا هستش و بورسیه آکادمی دکتر باب(بابک)جوان را از وین اطریش گرفتم و به یکسری دلایل نتونستم برم و اون لحظه از خدا و پیغمبر قهر و شاکی بودم و برگشتم ایران و اینجا مشغول کارم شدم ولی الان حکمت اون نشدنه و دست و پا زدنم به مدت ۲ سال رو متوجه میشم.همه چی از ۱۳ سال پیش برای یک همچین روزی در نظر گرفته شده بود.خدایا شکرت که من انسان خطاکار چقدر از رحمت و بزرگی ات غافلم.

چیزی شبیه معجزه
من به خاطردخترم که دانشجو هستش مجبور شدم از شهر خودمون به استان محل تحصیل دخترم بیام دوسالش که به خاطر کرونا مجازی برگزار شد بعد از پایان کرونا دانشگاه ها حضوری شد ویکسال رفت خوابگاه

تقریبا ۳ترم دیگه مونده بود که بهونه آورد وگفت دیگه نمیتونم تو خوابگاه بمونم وداشت دچار افسردگی میشد وهر بار بهمون زنگ میزد با گریه والتماس میگفت شما بیاین اینجا خونه بگیرین من دیگه نمیرم خوابگاه
و به خاطر رشته ای که تحصیل می‌کرد بیشتر کارهاش عملی بود مجبور بود همیشه وهرروز برا خرید وسایل مورد نیازش تنهایی اسنپ بگیره بره مرکز شهر که نیم ساعت راه بود خرید کنه وبرگرده که دیگه غیر قابل تحمل شده بود براش
براهمین مجبور شدیم بیایم و به زحمت وبا هزار دردسر یه خونه مناسب پیدا کردیم واونو یه ساله اجاره کردیم.
.یه ترم گذشت وما برا تعطیلات تابستان داشتیم بر می‌گشتیم شهر خودمون تو مسیر بودیم وتقریبا دوساعتی میشد که از اون شهر دور شده بودیم که صاحب خونه زنگ زد وگفت اگه میشه برا خودتون خونه پیدا کنید که میخوام خونه رو بکوبم و تعمیر کنم .
ومن در اون لحظه بدترین خبر رو شنیدم یه لحظه هنگ کردم وتو فکر بودم که مگه خونه پیدا کردن به این آسونیه که این فرد این حرفو زدوباخودم
گفتم خدایا چیکار کنم این خونه رو به هزار زحمت پیدا کردیم دیگه از کجا خونه پیدا کنیم؟
مسافر کناریم یه خانم بود وبر حسب اتفاق همشهری بودیم
وقتی حرفامو شنید وماجرا رو پرسید، منم براشون تعریف کردم. فورا به یه خانم زنگ زد ودر مورد اجاره خونه اش باهاش حرف زد وگوشی داد به من وبا اون خانم حرف زدم
وبطور معجزه آسا همون لحظه تو مسیر که وسط بیابون هم بودیم خونه برامون پیدا شد دقیقا چیزی
شبیه معجزه بود برام.
خدایا ممنون که همه جا باهام هستی و فقط کافیه
صدات بزنم وتو به بهترین شکل ممکن جوابمو بدی

خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت