خدا رو شکر امروز تونستم برم بازار محصولی رو تهیه کنم برای فروش 🥰💪💪
خدا یا همونطور که پول خرید محصول و زمانشو جور کردی فروشش رو هم به خودت میسپرم فقط تو از نیت و قلب هممون آگاهی ،به خودت میسپرم ،بهت اعتماد دارم و کنترل نمیکنم، عجله هم نمیکنم و صادقانه عمل میکنم یا حق 💖💖💫💫💜💜

سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد
گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون بود
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد
مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
کاو به تأییدِ نظر حلّ‌ِ معمّا می‌کرد
دیدمش خُرَّم و خندان قدحِ باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد
گفتم این جامِ جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‌کرد
بی‌دلی در همه‌احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد
این‌همه شعبدهٔ خویش که می‌کرد اینجا
سامری پیشِ عصا و یدِ بیضا می‌کرد
گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
فیضِ روحُ‌القُدُس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد
گفتمش سلسلهٔ زلفِ بُتان از پیِ چیست
گفت حافظ گله‌ای از دلِ شیدا می‌کرد

سلام به دوستان عزیزم.امیدوارم که حال دلتون عالی باشه.دیروز یکی از نزدیکانم فوت کردش و وقتی رفتم اونجا دیدم همه بی قراری و بی تابی و غش و ضعف کردند.اولش خیلی حالم بد شد و بعد به یاد استاد و حرفهاش افتادم که هر اتفاقی در جهان سر موقعش اتفاق میفته و مطمئن شدم که این اتفاق باید میفتاده و بعد که به صحبت های خانم و دختر این مرحوم گوش دادم متوجه شدم که زمان طولانی داشته درد و رنج میکشیده و زمانش بوده که از این درد و رنج رهایی پیدا کنه مثل اون دخترک بینوایی که چند وقت پیش از دست دادمش و حالم خیلی بد بود ولی بعد از به یادآوری آموزه های استاد خیلی درد و رنجم کمتر شد و به صلح رسیدم با خودم و جهان هستی.برای روح تمام رفتگان از خداوند طلب آمرزش و مغفرت مینمایم و برای شما دوستان خوبم طلب نعمت و بخشایش.

سلام به همه دوستان
خدایا به نعمتهای بی شمارت شکر بی شمار ، به داده هایت شکر ، به نداده هایت شکر ، به گرفته هایت شکر ، به قدر عظمتت شکر ، بی نهایت شکر ، آنقدر شکر که خودت راضی باشی ، به قدری که شایسته گزاری هستی شکر ، خدایا مارا همواره توفیق شکر گزاریت عطا فرما

بنام خداوباسلام .دوره اول نخبگان راتاجلسه ۶۷ مرورکردم ودوره دوم تا۵جلسه گوش کردم .به دورازاغماض عالیه .تاثیرشگفت انگیزی برام داشته درکاروشخصیتم .البته قبلا به تجربی دست وپاشکسته بعضی نکات رافهمیده ورعایت میکردم وحالامهرمحکم واستواربهش خورد بله دوری ازغیبت وبدگوئ حتی کسی که به بدمیکندوخوبی های اورابازگو کردن درتوصیه های ادیانی ماهم بوده وبدست فراموشی سپرده شده است همه درجهت رشد وتکامل ماوپیشرفت مابوده جروبحث اکیدا ممنوع که باعث نقض اصل تکامل میشد.وهرگزسعی نکنیم خودمون رابه دیگران ثابت کنیم که زیربناش حقارتهاوعدم عزت نفسه .وازدیگران انتقادنکنیم حتی انتقادخیرخواهانه ممنوع.برای نخبه پولسازکه درحال پاکسازی واصلاح درون واتصال به بیرون است ودرحال محکم کردن باورهایش به روح جهان هستی است انتقادکردن مثل سم است. درمجموع بایددرون راپاک وطاهرکنیم وبه خداوجهان هستی ایمان واعتقادپیداکنیم .تادرمسیرسرنوشت واصل تکامل قرارگیریم .دراین موردیک رمان به تمام زبانهاترجمه شده درموردانسانیت.بدین شرح. روزی یک گله گوسفندان رامیخواستندجهت کشتاربه کشتارگاه ببرندازتک تک آنها می‌پرسند شمافرداجهت ذبح به کشتارگاه می‌روید تاگوشت واعضای بدن شما جهت استفاده انسانها که اشرف مخلوقات هستندمصرف شود هرکس هرآرزوئ داردبراورده کنیم .هرگوسفندی درخواستی داشت .یکی درخواست علوفه بیشتر. یکی آب بیشتر.یکی درخواست جفت گیری .وو۰۰۰۰امادراین بین یک گوسفند گفت من آرزو دارم قبل ازذبح ازگله دان تاکشتارگاه بااین انسان که اشرف مخلوقات است جلوی ماشین بنشینم وافتخارهمصحبتی وهمنشینی بااوراقبل ازمرگم پیداکنم .چراکه همیشه آرزوداشتم انسان باشم .موردقبول واقع شد صبح اورابه جلوی کامیون یا نیسان همراهی کردند راننده بادیدن گوسفند گفت چرااین راجلومیاوریدببیرید عقب .عه عه ممکنه پشکل کند بومیدهد صندلی راخراب می‌کند ووو۰۰ گوسفند دل شکسته گفت بس است مرابه عقب ببرید این انسان واشرف مخلوقات که میگفتید واین قدرتعریف وتمجیدش رامیکردید همین است .اوازگوشت پوست وتمام اعضای بدن مااستفاده می‌کند.وحتی پشکل وفضولات ماهم برای گیاهانش استفاده میکندحتی لحظه ای مرانمیتواندتحمل کندبهتراست آخرین لحظه های عمرم رادرکنارهمان گوسفندان ودوستان باشم آنهابهترند من ازانسان وانسان بودن بیزارشدم .آری ازخدامیخواهیم که انسان باشیم وکاری نکنیم که دیگران آرزو کنند کاشکی باحیوان همنشین می‌شدند ولی باما همنشین نمی‌شدند ببخشید ارادتمندشما نوربخش