کاربر گرامی شما میتوانید سوالات و دغدغه های خود را در مورد دوره های آموزشی و یا سایر مشکلاتی که در زندگی دارید و برای آن راه حلی پیدا نمیکنید در این بخش بپرسید.
چند نکته مهم قبل از مطرح کردن سوال:
۱- شما میتوانید سوالات خود را به صورت کاملا ناشناس بپرسید (کافیست بخش نام خود را خالی بگذارید) اما باید به گونه سوال را مطرح نمایید که قابلیت نمایش عمومی داشته باشد در غیر این صورت به سوال شما پاسخ داده نخواهد شد
❗️توجه توجه❗️
در مطرح کردن سوالات خود از الفاظ رکیک، بیان صحبت های مخالف عرف و قوانین کشور، تعصبات قومی و اعتقادی، توهین به نهادها، اشخاص و یا اعتقادات دیگران پرهیز نمایید، در غیر این صورت پیام شما پاسخ داده نخواهد شد
۲- حتما در هنگام ارسال پرسش، حوزه مربوطه رو از طریق گزینه موجود ثبت نمایید، همچنین پیشنهاد میکنیم سوال و جواب های بقیه کاربران را هم برای افزایش سطح آگاهی مطالعه کنید
۳- سوال شما حتما پاسخ داده خواهد شد، اما با توجه به تعداد بالای پرسش ها برای جست و جوی پاسخ سوال خود لطفا صفحات قبلی نظرات را حتما چک کنید
لطفا روزانه یک وقتی بذارید و سوالات بقیه و پاسخ های ما رو مطالعه کنید! این صفحه بهترین کتابی هست که میتونید مطالعه کنید. مشکلات دیگران و راه حل ها، مطمئنا اگر اینکارو انجام بدید به مرور متوجه افزایش کیفیت زندگی تون میشید!
۴- فرآیند پاسخ گویی به سوال شما با توجه به میزان سوالات مطروحه و پیچیدگی پاسخگویی به سوال شما بین ۱ الی ۵ روز کاری زمان میبرد، پیشنهاد میکنیم حتما روزانه یا حداقل چند روز یکبار به این صفحه مراجعه کنید، سوالات شما لزوما توسط استاد محمدی پاسخ داده نمیشود، بسیاری از سوالات توسط تیم پشتیبانی گروه آموزشی امیرمحمدی پاسخ داده میشود، اما در ارائه پاسخ ها ما صرفا مبتنی بر توضیحات علمی عمل میکنیم و نظرات شخصی اعمال نخواهد شد.
میتوانید سوالات خود را در بخش زیر به صورت شفاف، مختصر و یکپارچه یادداشت نمایید، لزومی به وارد نام وجود ندارد
درود بر دوستان گرامی ،به دلیل تغییرات در سایت چند روزی در پاسخگویی به سوالات شما عزیزان وقفه ایجاد شده ،انشااا تا چند روز آینده مجدد سوالات پاسخ داده خواهند شد🌺🌺
استاد سلام خسته نباشید من با پارتنرم بیرون بودیم که یکی از اعضای خانوادش ما رو دید من چه جوری بهش نشون بدم که نگرانی اون نگرانی منم هست برای منم اهمیت داره.
یه موضوع دیگه اینکه پارتنرم تو پیام رسان گوشی زیاد پیام نمیده چه جوری بهش بگم که وقتی تو پیام رسان پیام میدم سعی کنه جوابم بده.
سلام وقت بخیر استاد اینکه شوهر آدم بین مادرش و همسرش بگه مادرم رو دوست دارم واسه من خیلی احساس پوچ بودن میده یا این طبیعی هست و بنده حساس هستم
سلام وقت بخیرچطور میتونم یه چیزی رو سریع متوجه بشم یه دوره رنگ مو گرفتم بعد چند بار نگاه کردن یاد میگیرم خیلی زمان ازم میگیره گاهی وقتا هم میگم بیخیال بشم نمی تونم کار کنم با 39سال این واسم خیلی سخته که ولش کنم تنها چیزی هست که فکر میکنم میتونم ازش پول در بیارم
سلام
چرامتنی که میزارم بعدچن ثانیه حذف میشه?
سلام و خداقوت،
من 2روزپیش سوالمومطرح کردم وتاصفحات یکماه پیش بررسی کردم سوالمودیدانکردم دوباره متن سوالمومیزارم ممنون میشم راهنمایی کنید
بعد از فوت همسرم، زندگیم به مسیری کاملاً متفاوت رفت. به ناچار با مادر و برادرام زندگی میکنم، اما متأسفانه این وضعیت برای من چالش‌های زیادی به همراه داشته . خانوادم به شدت کنترل‌گر هستن و این منجر به قهر طولانی‌مدت من باهاشون شده . در این سال‌ها من به سمت سکوت و تحمل سوق داده شدم؛ به طوری که الان احساس میکنم صدام خاموش شده و حقوق و اختیاراتم به فراموشی سپرده شده .
در تمامی این سال‌ها، من هیچ گونه حمایتی از اون‌ها دریافت نکردم. واکنش‌هاشون نسبت به من فقط به دخالت و انتقاد مختص میشه و امکان داشتن یک زندگی مستقل و شاداب برای من وجود نداره. حتی یک سفر کوتاه هم بدون حضور خانواده‌ام نتونستم انجام بدم و ازطرف خانوادم بیرون رفتن و کار کردنم برام به یک عیب بزرگ تبدیل شده .
با وجود این همه فشار و سوءتفاهم، به من میگن اگه میخوام به روش خودم زندگی کنم، باید دوباره ازدواج کنم. حالا من در دوراهی قرار دارم: برای بخشیدن خانوادم و پیشرفت در تمرینات گام ۵، ببخشم شون بدون آشتی کردن واز شوند دور باشم تا از دخالت‌های بیشتر جلوگیری کنم؟
لطفاراهنمایی کنید.
استاد سلام خسته نباشید من حس میکنم بعضی وقتا پاتنرم باهام سرد میشه.
چند شب پیش سر یه موضوعی که دروغ میخاست بگه ولی راستشو گفت ناراحت شدم بهش گفتم تنبیت میکنم حس میکنم تغییر کرده رفتارش
از شبی هم که خونه عمش مونده این حس احساس کردم
درود،استاد چکار کنم ذهنم تجزیه و تحلیل اتفاقایی ک در گذشته برام افتاده رو کنار بزاره با اینکه سر کار میرم و سعی میکنم وقتمو پر کنم اما ذهنم همش درگیر اتفاق گذشته ک برام افتاده و باعث حال بدم شده هس حتی اینقدر گذشته رو تحلیل میکنم ک یه ترس واسه خودم می‌سازم و حالمو صدبرابر بدتر میکنه خسته شدم واقن یکروز نیس ک حالم خوب باشه از بس فکر میکنم گاهی وقتا اینقدر فکر میکنم و گذشته رو دوباره زنده میکنم ک گریم میگیره…
یکی دو روزه که با خانمم بحث کردم وحسابی از خودم رنجش گرفتم.مدام نشخوار فکری اذیتم میکنه .چکار کنم استاد ؟
سلام استاد چطور باید عصبانیت هام رو کنترل کنم اصلا چرا ما عصبانی میشیم؟
سلام استاد عزیز
چطور میتونم به مقالات که رو ی سایت قرار دادید دسترسی پیدا کنم؟
سلام استاد وقتتون بخیر
یه سوالی که داشتم ایا آدما تغییر میکنن؟یعنی اینکه اگه یه عادت یا رفتاری رو خودش داشته باشه
ولی به طرف مقابل بگه بیا وارد رابطه عاطفی بشیم اونم کم کم درست میشه
در حالت عادی و توی فرهنگی که داره اون رفتار واسش عادیه
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام
من بایه دختری بودم و منو ولم کردش
از اون موقع تا الان تغریباََ 1ماهو نیم میگذره تغریباََ داره حالم بهتر میشه
اما وقتی عکسش رو میبینم دوباره حالم بد میشه یا صداشو میشنوم
من سرکار که میرم محل کار اونم تغریباََ همون جا هست و من میبینمش و صداشو میشنوم و حالمو بد میکنه و دل تنگیم زیاد میشه و از اون طرف من خیلی دلمم براش میسوزه خیلی سختی میکشه
و با تیغ روی دستش زخم ایجاد میکنه و…
خیلی دلم میخواد دیگه حسی بهش نداشته باشم و از طرفی دلم میخواد بهش کمک کنم خیلی هم دوستش دارم اما خب دیگه نمیتونم بهش حسی داشته باشم چون بهم بی احترامی کرد و ولم کرد
اما میخوام بهش کمک کنم
وضعیت من چطوری هست؟
چطور میتونم از این منجلاب خلاص شم؟
سلام استاد عزیز
استاد من به عنوان یه دختر خیلی حساس ام و عاطفی
و از طرفی هم راحت نمیتونم اعتماد کنم
یعنی ممکنه یه تایم طولانی نیاز باشه تا به طرف مقابل اعتماد کنم
اما معمولا سعی داشتم با عقل و منطقم جلو برم و معمولا میشه گفت خیلی مواقع برخلاف احساساتم هستش
انگار سعی کردم بین عقل و قلبم با عقل جلو برم
اما تو این مسیر یه جورایی بهم سخت میگذره
طوری هستش که بعضی وقت ها برمیگردم میبینم که با اینکه یه موضوعی تموم شده
اما من هنوز بهش فکر میکنم . و اون تایمه که احساساتم فوران میکنه
همش به این فکر م شاید من اشتباه کردم شاید باید یه تصمیم دیگه میگرفتم و….
نمیدونم چی درسته چی اشتباه
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام خسته نباشید من بابت انجام یه کار درمانی پوستی به یه کارشناس هزینه ای تقریبا زیاد پرداخت کردم ولی نتیجه نگرفتم الان نمیدونم به خاطر اینکه نتیجه ای نگرفتم میتونم هزینه ای رو که پرداخت کردم استرداد کنم یا اون هزینه رو روزی ان فرد حساب کنم وبی خیالش بشم ممنون میشم راهنماییم‌کنید
سلام استاد وقت بخیر
استاد چطور میشه احساسات خودمون رو بشناسیم
و بدونیم دقیقا چی میخوایم
مثلا در مورد روابط عاطفی چطور میشه فهمید که چه جور شخصی مناسب مونه؟؟؟
سلام استاد پارتنر من یه دورغ بهم گفت ولی بعد سریع بعد از دورغش که گفت راستشو گفت بعد من ناراحت شدم بهش گفتم تنبیه میشی بعدش بهم گفت شاید از دستم دادیا گفت نه نمیدم بعد از اون شب حس میکنم رفتارش یکم تغییر کرده
سلام وقت بخیر
من ۴ ماه هست وارد رابطه شدم و دانشجو هستم ک در داخل دانشگاه ب صورت ناخودآگاه از ی دختر خوشم اومد و اونم همین نظر رو داشته و هیچ گونه درخواست رابطه ای از طرف هیچ کدوممون گفته نشده حالا دانشگاه من بعد ۱ ترم عوض شده و دیگر ب اون دانشگاه بر نمیگردم و این مسئله مورد قبول هر دوتامونه ولی شغل من داخل شهر خودم هستش و باید طبق تعهدی ک دارم بعد دانشگاه ۴ سال در اون شهر خدمت کنم و حالا این مسئله میخواد باعث جدایی تو رابطه بشه و دختری ک ازش خوشم میاد راضی نیست بیاد شهر من و و و میخواد جدا بشه و منم کاملا درکش میکنم ولی ازش خوشم میاد و اون ب نظرم میتونست بخاطر منم ک شده بیاد شهرم تا من تعهدمو تموم کنم و باهم هر کجا میخواست میرفتیم حالا نظر شما چیه؟
سلام استاد پارتنر من در مورد یه اینکه خونه هستش داشت بهم دورغ میگفت خودمم فهمیده بودم به روش نیاوردم ولی بعدش سریع راستش گفت منم بهش گفتم از دستش ناراحت شدم باید تنبیه بشی به نظرتون زود ببخشمش یا نشون ندم ببخشیدمش
سلام خداقوت
من بعدازفوت همسرم به ناچاربامادر وبرادرام زندگی میکنم
خانوادم شدیدن کنترل گرهستن به نحوی که مجبور شدم باوجود اینکه همخونه هستیم باهمشون قهرباشم اینطوری جلوروم چیزی نمیگن همه حرفاشونوپشت سرم میزنن یااگه مخالفتی داشته باشند ازطریق خواهرام میرسونن.الان مدت ده سال هست همسرم فوت شده فقط دخالت بوده ومن هیچ گونه حمایتی درهیچ زمینه ای ازشون نداشتم.هیچ ارزشی برای حقوق و اختیاراتی که یه خانم دراین سن وشرایط می‌تونه داشته باشه قایل نیستن دراین مدت من حتی یه مسافرت یایه تفریح چن ساعته بدون خانوادم نرفتم
تنها بیرون رفتن وکارکردنمم عیب وعارمیدونن
تا اعتراضی هم باشه میگن اگه میخواداونطورکه دوست داره زندگی کنه ازدواج کنه.حالامن برای بخشیدنشون و انجام تمرین گام ۵ بایدباهاشون آشتی کنم؟یامیتونم ببخشمشون و همچنان باهاشون حرف نزنم چون دخالت هاشون بیشترمیشه.
سلام وقتتون بخیر من 21 سالمه، از یه رابطه 4 ماهه حدود دوسه روزه جداشدم متاسفانه من بااین اقا رابطه داشتم ینی چیزایی که قبلا اصلا تجربه نکرده بودم اول من میپرسیدم که اخر رابطه ما؟ میگفتن رابطمون جدی میشه منم باورکردن با جون و دل نزدیک شد بعدا گفتن ده سال صدباهات میمونم ولی ازدواج نه منم چون وابسته بودم نتونستم بمونم باهاش با دعوا درگیری تموم شد سوال اولم اینه که ایا بدکردم که تموم کردم؟
دومین سوالم اینه من ازخودم خجالت میکشم بابت اون رابطع میخوام بازم برگردم به همون دوران قبل رابطه که پاک بودم امکانش هست؟ ینی خداهمچین بنده هایی رو میپذیره؟ خیلیم پشیمونم میدونم اشتباه کردم نمیخوام دیگه تکراربشه
سلام
من چندتا از لایو هایی خودشناسی که راجب ایگو، اید و سوپر ایگو بود رو دیدم، از اونور لایو هایی که راجب خودآگاه ، ناخوداگاه، و نیمه خوداگاه و ارتباط اینا با همیدگرو تماشا کردم.. من به یه مشکلی خوردم این وسط، هروقت میام اون من واقعیم ( ایگو) رو تقویت کنم ، با توجه به اینکه تاثیر پذیریه زیادی دارم از دنیای بیرون و همچنین اونجوری که از بچگی اون ناخوداگاهم شکل گرفته، اگر همه چی اونجوری که میخوام پیش نره تمامه کنترلم میوفته دسته اید ( ناخوداگاهم) و همه چی خراب میشه.. من واقعا میشینم وقت میزارم و برنامه میچینم واسه توسعه خوداگاهم.. یعنی میخوام بگم فقط در اثر دوپامینه لحظه ای نیست.. ولی بار ها و بارها این لوپ تکرار شده و من کنترل از دستم در رفته و باعث شده دلسرد شمو واقعا کلافه شم.. دلیل اینکه به این سمت کشیده شدم که خود واقعیم رو پیدا کنم و یه سری چیزارو از درون درمان کنم، یه شکست عشقیه و من واقعا خستم، حس میکنم اون شکست عاطفی و همه دردا برای این بوده که درونمو درست کنم ولی با هربار شکست تو این مسیر دارم گم تر میشم
سلام وقت بخیر
درخصوص پذیرش صدا ها ،بشدت ضعیف عمل میکنم و پرخاشگری میکنم مثلا تحمل صدای خروپف مادرمو رو ندارم بارها شب بیدارمیشم و ب مادرم تذکر میدم ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام وقت بخیر من در کودکی شاهددعوا و کتک ها پدر ومادر بودم و خیلی از صحنه ها تو ذهنم‌تداعی میشه الان تو رابطه با مردا بشدت ترس درونی دارم و حتی برای انتخاب همسرم میترسم و گفتگوی ذهنی دارم ک نکنه مث پدرم دست بزن داشته باشه البته من علت رفتارپدرمو میدونم ک ریشه ش نداشتن سواد رابطه بوده عدم خودشناسی بوده و خودم ۳ سال روی صلح درونم کار میکنم ولی در این مورد جواب منطقی برای ذهنم ندارم یکی از کارهایی میکنم وقتی ک ترس سراغم میاد اینه میگم خب تو از درون ک آروم باشی و بخودت احترام بذاری کسی ب تو حمله نمیکنه … ممنون میشم راهنماییم کنید از این بازی ذهنی عبور کنم
سلام وقت بخیر.من قبلا ازتون سوال پرسیدم ولی نتونستم ب خودم کمک کنم.هرکاری میکنم همش حس گناه دارم و فکر میکنم کارم بد بوده یا بقیه رو ناراحت کردم.همیشه دارم ب همه میگم ببخشید ببخشید.حتی ب خاطر حرف کوچیکی که میزنم عذاب وجدان میگیرم .تراپی رفتم هیچ کمکی بهم نکرد.چیکار کنم کلا روز و شبم با استرس میگذره که نکنه باز دوباره حالم بد بشه یا حس گناه بیاد سراغم
سلام …من مشکلم استرس واضطرابه.فوبیابیماری دارم مثلایه نشونه ازبیماری توبدنم ببینم بشدتتت استرس میگیرم ومیترسم …چطوراینوازبین ببرم برم پیش روانپزشک؟؟؟یاروانشناس؟ازمشکلات زندگی نمیترسم ولی نشونه بیماری ببینم فکرای خییلی بدمیکنم درصورتی ک ممکنه چیزمهمی نباشه
سلام وقتتون بخیر من یه دختر21 ساله هستم که یه ترس عجیبی دارم اونم اینکه فک میکنم قرارنیس هیچ وقت ازدواج کنم چون بچگی تو خونواده هی میگفتن که میمونی خونه بااین اخلاقت هرکاری کردم همینو گفتن حالا وقتی تو رابطم شدید اعتمادبنفسم میاد پایین هی میخوای یه کاری کنم طرف مقابل از من خوشش بیاد و منو برا برا ازدواج بخواد بعد فک میکنم که من هیچ خواستگاری ندارم نمیدونم فکربقیه درسته من مشکل دارم؟ یاکه نه من دارم سخت میگیرم لطف میکنین راهنماییم کنین تواین مورد تو زندگیم داره اذیتم میکنه
من با یک خانم در رابطه بودم و بعد از یک سال و دو ماه از طرف این خانم رابطه تموم شد و به من میگفت که تو به من بد بینی و … در حالی که من هیچ بد بینی ای نداشتم نسبت به ایشون و اینکه به من میگفتن من دوستت دارم ولی نمیتونم باهات باشم و حسی بهت ندارم پیام های من رو دیر جواب میدادن و خیلی خیلی سرد جواب میدادن میخوام بدونم اینکه اصلا دوست داشتنی بوده یا نه و اینکه چطور از فکر ایشون بیرون بیام خیلی اذیت میشم
سلام استاد روز بخیر
ممنون بابت مقاله های خوبی ک روی سایت گذاشتید
سوالم در مورد مقاله شکست عشقی هست
یعنی اگر ما فهمیدیم که عشق ب شخصی عادی نیست باید همون جا استاپ کنیم .یعنی از اون عشق صرف نظر کنیم !؟
سلام خسته نباشین
من در کلوپ متن مینویسم بعد ازینکه تایید میشه دیگه پیدا نمیکنم کجا رفت حتی در قسمت پرسش و پاسخ هم سوال داشتم دیگه متنم رو پیدا نکردم که ببینم جوابم رو دادین یا نه ؟؟
سلام خسته نباشید اقای دکتر
پارتنرم یه مشکلی داره و اونم اینه که وقتی جایی میره به هیچ عنوان به من نمیگه قبلش
یعنی تا ۱۱ونیم ۱۲ شب میمونه که مثلا از مهمونی یا پیش دوستش برگرده و بهم بگه بیرون بودم یا با فلانی بیرون بودم
امشبم دقیقا این مشکل پیش اومد و گفت که پیش خانواده بودم😐منم نمیگم ریزبه ریز توضیح بده اما میخوام احترام بزارع و انقدی مهم باشم که منو تا ۱۱ ۱۲ شب الاف نگه نداره و قبلش یه پیام کوتاه بده و بگه امشب فلان جا هستم و نمیتونم بیام
ایا خواستم زیاده؟
متاسفانه این مشکلو ۵ ساله داره تکرار میکنه و هربار معذرت خواسته و گفته درست میشم ولی دوباره تکرار کرده
واقعیت دیگه خسته شدم از این همه مهم نبودن و ندیدن من
حس میکنم اصلا خوب موندن رابطمون واسش مهم نیس بجای معذرت خواستن برای کاراش فقط حرفای الک تحویلم میده
اخرشم میگم باید معذرت خواهی مبکردی میگه ایا با معذرت خواهی مشکلت حل میشه خانم من معذرت بخوام😐
واقعا نمیکشم دیگه به اندازه رابطمون مشکلات ریزو درشت زیادی داره ولی این رفتارش که اصلا حسابمم نمیکنه واقعت اذیتم میکنه
درس نمیشه تموم حرفاش یه مشت دروغی بیش نیس
گفت فردا مثلا زنگ میزنم مفصل حرف بزنیم ولی من دیگه نمیخوام نه جواب پیامشو بدم نه زنگشو
مبخوام بیشتر رو رابطمون فکر کنم ببینم اصلا با این اخلاقیات خاصش به درد مبخوره ادامه بدیم یا نه چون من دختر حساسیم و این جور چیزا و احترام و اهمیت واسم مهمه
بنظرتون کارم درسته؟
با حرف درس نمیشه کلی تا الان حرف از درس شدن گفتخ و قول داده خوب باشه ولی به هیچ کدوم عمل نکرده
سلام
اول از همه ممنونم بابت راهنمایی که در سوال قبل کردید. خیلی روم تاثیر گذاشت و متوجه شدم که فرد اشتباهی را برای زندگی انتخاب کردم.
همسرم بعد از ۴ سال رابطه، ۲۰ روز است که بدون هیچگونه دلیل منطقی من رو ترک کرده و مهریشو به اجرا گذاشته و میخواد جدا شه.
۲۰ روزه حسابامو بسته و منو به گدایی انداخته. کسی که ادعا داشت عاشقمه، ۲۰ روزه داره نابود شدنمو نگاه میکنه
من بعد از اینکه به لطف شما و کلی فکر کردن، متوجه شدم باید عشقش رو از سرم بیرون کنم و ازش جدا بشم، الان شروع کرده پیام پشت پیام،که اشتباه کرده و میخواد برگرده!!!
به نظرتون فرصت دوباره دادن به کسی که اعتمادم ازش کاملا صلب شده، کار درستیه؟ کسی که تعادل نداره، استقلال فکری نداره. هر روز یه چیز جدید میگه…
من میخوام تحت هر شرایطی که شده ازش جدا بشم. اما التماس ها آه و ناله هاش دلم رو به رحم میاره…
مطمئنم که دیگه دوستش ندارم.
سلام وقت شما بخیر
انشالا که حالتون خوب باشه.
ببخشید بنده ی سوال دارم اگر لطف کنید زمان بذارید سوالمو بخونید و جواب بدید…واقعا سپاسگذارم.
بنده با یک نفر حدود دو سال درارتباط بودم و رابطمون خیلی نزدیک بود و به هدف ازدواج و تا حد آشنایی خانواده ها…چند ماه اخیر رابطه به شکل راه دور شد و ارتباط بیشتر مجازی بود ولی تو همین فاصله هم باز ی بار یک دیدار داشتیم.
خلاصه بگم بنا به دلایلی بنده شک داشتم به ایشون و یکبار که سوال پرسیدم بغیر از من به کسی پیام میدی یا….ایشون جواب درست و حسابی بهم نداد و جبهه سختی گرفت و آغازگر ی بحث و جدل شدید شد…حدود یکی دوماه ما درگیر بحث و جدل بودیم و من به شخصه هدف جدایی نداشتم و فقط تایم میخواستم بیشتر فکر کنم و اجازه بدم طرف مقابل هم بیشتر فکر کنه و به اشتباهات هم پی ببریم و علاوه بر این من مشکلات شخصی و خانوادگی زیادی داشتم. هر چند شاید چند بار اون از من پرسید تموم تموم من محکم گفته بودم اره ولی قلبا تمایل نداشتم تموم کنم…ایشون تو همون فاصله وارد ی رابطه جدید شد که به گفته خودش بخواد حرص منو دربیاره و من با توجه به دسترسی که به اینستگرام ایشون داشتم پیام های ایشون با طرف دیدم و چهره طرف و حتی مثلا بیرون رفتناشون و… متوجه شدم. اینو بگم این اتفاق دقیقا یک بار دیگه تو رابطه ما پیش اومده بود سال قبل و ما حدود یک ماه از هم فاصله داشتیم بخاطر ی سری بحث و ایشون وارد یک رابطه با کسی دیگه شد و بعد از یکی دو هفته باز برگشت سراغ من و با شرایط خیلی خیلی سختی تونستم باز همو بپذیریم.
این سری بعد که متوجه شدم وارد رابطه شده من باز بهش پیام دادم خیلی خواهش کردم که اگر وارد مرحله احساسی و عاطفی نشدی برگرد و… و ایشون رد کرد درخواست منو و همه چی دیگه این سری واقعا برام تموم شد و من شروع کردم همه چیز رو از ذهنم پاک کنم به سختی…حتی بخاطر این قضیه که با کسی ارتباط پیدا کرده بود همش تصورات منفی زیادی تو ذهنم بود ولی بالاخره سعی کردم همه رو پاک کنم و زندگی رو به روال عادی ببرم ولی باز بعد از مدتی ایشون اومد سراغ من…به گفته خودش و با توجه به صحبت هایی که من با اون پسر داشتم مثل اینکه یک رابطه دو هفته ای داشتن و خیلی جدی نشده بوده ولی اون اقا تو همین فاصله خیلی بهش محبت کرده و به اصطلاح اقا اون رو دچار بمباران عاطفی کرده و به گفته خودشون ولی اون اقا بخاطر بیماری سختی که داشته به توصیه پزشکش نباید وارد هیجان و احساسات میشده و باهم قطع رابطه کردن ولی نمیدونم حس دختر واقعی بوده یا نه ولی پیاماش که برام فرستاد جوری بوده بخاطر حالا نمیدونم علاقه ای که به اون پیدا کرده یا ترس از تنهایی خودش نمیخواسته کات کنه ولی ناچارا از هم جدا شده بودن و بعدا هم ابراز کرد که اون اقا واقعا ایده آل من بود و …ولی خدا از من اونو گرفت. ولی از اون اقا که من سوال پرسیدم میگفت دلش با تو بود همش…حالا خانم باز تمایل داره که ما باهم رابطه شروع کنیم البته با توجه به اینکه این مدت که چه فشار های عصبی و روحی روانی که برا همدیگه درست کردیم توهین ها تحقیر ها و بقول معروف ی مواقعی پرده شرم و حیا هم از بین رفت بینمون و حتی توهین های خانوادگی هم بود.
به هرحال ایشون همچین تمایلی دارن و میگن تحت نظارت مشاور باهم بریم جلو ولی ذهنیات من خیلی منفی هس من واقعا برام سخت هس بخام هضم کنم این موضوعات رو.از ی طرف اون دوست داشتن هس ولی کمرنگ و از ی طرف خودمو مقصر میدونم که نباید حتی با وجود ایجاد بحث جدل ولش میکردم و میگفتم تموم و اگه هم میخواستم فرصت بدم باید بیان میکردم که ما نیاز به فرصت داریم فکر کنیم و از ی طرف هم احساس میکنم از لحاظ منطقی رابطه خوبی ایجاد نخواهد شد دیگه..توصیه شما چیه؟